چهارشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۶

بستنی اکبر مشتی

بستنی اکبر مشتی نخستین بستنی فروشی ایرانی است که در سال ۱۲۸۰ خورشیدی و در نزدیکی راه آهن تهران تاسیس شد که بعدها حتی در پاریس و لس آنجلس هم به شهرت رسید.
 (( اکبر مشتی نخستین ایرانی بود که به تجارت بستنی روی آورد. نام واقعی او اکبر مشهدی ملایری بود. ))
اکبر ملایری در سال ۱۸۶۸ میلادی در روستایی در ملایر به دنیا آمد. برای پیدا کردن کار مجبور شد به همراه برادرش، روستای محل تولد خود را به سوی شهر ترک کند. اما برادرش به دست راهزنان کشته شد. اکبر پیش از بستنی فروشی مشاغل متعددی را آزمود. مدتی شکر و چای از تهران به شهرهای شمالی می برد و از آنجا هیزم به تهران می آورد تا بتواند روزگارش را بگذراند.
در سن ٢٠ سالگی با محمد ریش آشنا شد. ممد ریش با درباریان مظفرالدین شاه آشنایی داشت و از این طریق او هم توانست با بستنی آشنا شود. زمانی که رضا شاه به قدرت رسید، اکبر ملایری و ممد ریش زمان را برای گشایش نخستین بستنی فروشی ایران مناسب دیدند و نخستین بستنی فروشی خود را در نزدیکی میدان راه آهن افتتاح کردند. دو سال بعد ممد ریش از این کار دست کشید اما اکبر کماکان مصمم به ادامه این راه بود.
محمد ملایری تنها وارث اکبر مشدی می گوید: «بستنی ایرانی که اکبر مشتی درست کرد با نوع خارجی آن کاملا متفاوت بود. ایرانیان سرشیر، گلاب و زعفران را بیشتر می پسندیدند. اکبر مشتی از برخی گیاهان به جای افزودنی‌های غذایی استفاده کرد.» او اضافه می کند، اکبر مشتی زحمت زیادی کشید. او مجبور بود زمستانها را در کوههای اطراف تهران به دنبال تهیه یخ باشد. در آن زمان هنوز یخچال در کشور وجود نداشت و مردم از یخچال طبیعی استفاده می کردند؛ آنها گودالهای عمیق گاه تا ۶۰ متر حفر و در آنها برای تابستان یخ انبار می کردند. درباریان، سفرا و مردم عادی مشتریان اکبر مشتی بودند. محمد می گوید: «یکبار فخرالدله - مادر علی امینی - اکبر مشتی را با خودش به فرانسه برد تا آنجا برایشان بستنی سرو کند.»
اکبر مشتی بیش از نود سال عمر کرد و در نود و دو سالگی از مشکل کلیه درگذشت. روزنامه های عراقی و پاکستانی هم خبر درگذشت او را چاپ کردند. یک دیپلمات پاکستانی مقاله ای دربزرگداشت او نوشت. اکبر مشتی به علت مشغله کاری هیچگاه ازدواج نکرد تا فرزندی داشته باشد. هر کیلوگرم بستنی درجه یک اکبر مشدی در زمان حیاتش سه ریال بود اما او شاهد صنعتی شدن بستنی سازی نبود.

سه‌شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۶

هلوکاست دو میلیون نفر از مردم نیشابور در یک ساعت به دست چنگیز خوان مغول


در یکی از روزهای آوریل ۱۲۲۱ میلادی چنگیز خان مغول و دخترش و دامادش بعد از فتح نیشابور مشغول سرکشی بودند که ناگهان تیری که هدف آن چنگیز بود به داماد چنگیز اصابت می کند و داماد کشته می شود و مشخص نمی شود تیر از سوی چه کسی پرتاب شده بود ممکن بود تیر از سوی یکی از سربازان چنگیز که می خواست بکشدش پرتاب شده باشد.

دختر چنگیز از این عمل بسیار آزرده می شود و از پدرش می خواهد همه افراد این شهر را بکشد. سی هزار تن از سربازان چنگیز همه زنان و مردان شهر را به بهانه سر شماری از خانه ها بیرون می کشد و در یک ساعت هفتصد تا یک میلیون هفتصد هزار نفر را می کشند به گونه ای که هر سرباز چنگیز سر سی تا پنجاه تن را برید و ۱۲ روز طول کشید تا تعداد کشته ها معلوم شود.

در برخی از نوشته های تاریخی نیز نوشته شده است که مردم نیشابور بعد از اینکه فهمیدند مغول ها قصد کشتار آنها را دارند دست به شورش برداشتند تا اینکه همه مردم شهر قتل عام شدند.

مغول ها حتی به کودکان و زنها و حیوانات هم رحم نکردند و بنا به نوشته مورخین شهر نشینی در ایران به دست مغولها نابود شد.

جمعه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۶

تبرزین چیست

از آلات جنگ تبری فراخ سر می بوده که می گویند سپاهیان بر پهلوی زین اسب می بستند و در سر کارزار جنگیان آن را مورد استفاده قرار می دادند.
 

دوشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۶

سهم خرافات در سقوط صفویه, آبگوشت شاه سلطان حسین که سپاهیان را نامرئی می‌کرد!

بی‌تدبیری و باورهای خرافی شاه سلطان حسین، خود زمینه نابودی وی و سلطه افغان‌ها بر خاک ایران و نابودی سلطه صفویه را فراهم ساخت و وی بالاخره با دست خود در سال ۱۱۲۵ تاج و تخت سلطنت را به محمود افغان واگذار کرد.

در زمان شاه سلطان حسین نیز نفوذ منجمین در دربار و افراط و خرابکاری آن‌ها در امور درباری و کشوری، به وضوح مشاهده شده است. آورده‌اند: «تمام مشغولیت شاه سلطان حسین در زمان حکومتش این بود که به جای سپهسالاران افرادی چون منجمان، حکیمان و ملایان را به دور خود نشاند و درباره مسائل بسیار جزئی و پیش پا افتاده به بحث بپردازند. مثلا در غیرموقع فصل سال، برای شاه خربزه می‌آورند. این جماعت تشکیل جلسه می‌دادند و حکیم‌باشی بر روی سرد و گرم بودن یا قابض و مسهل بودن آن نظر می‌داد و منجم هم برای قاچ کردن و خوردن خربزه اسطرلاب می‌انداخت و مورد ساعت سعد و نحس را مطرح می‌کرد و بعد ملا‌ها باید فتوا می‌دادند که این خربزه پاک شرعی است یا خیر؟ و بخورد یا خیر؟ و پس از این نظریه چند دعا قبل از خوردن بخوانند و سایر جزئیات در خصوص چگونگی آوردن خربزه و در کدام سینی و ظرف و با چه کاردی قاچ شود نیز آن‌ها نظر می‌دادند.» (تاریخ نظامی و سیاسی نادرشاه افشار، ص ۴۷)

گاه در دربار، بین منجمان و طبیبان درگیری و مراوداتی صورت می‌گرفت و به ظاهر منجمان مقتدر‌تر و عزیز‌تر از طبیبان بودند. فی‌المثل پزشکان در تداوی بیماران بر حسب عوارض و علائم امراض و خصوصیات مشهود مرض اقدام می‌کردند و دارویی تجویز می‌نمودند، در صورتی که منجمان با این اقدامات مخالفت می‌ورزیدند و می‌گفتند: باید چرخ و سیر کواکب را نیز نگریست تا معلوم شود که آیا مراجعه به پزشک و تداوی سعد است یا نحس؟ (سیاحت‌نامه شاردن، ج ۵، ص۱۸۳-۱۸۲)

در برخی مواقع، شاه به پیشگویی منجمان اکتفا نمی‌کرد و خود اوامری صادر می‌نمود، به عنوان مثال شاه سلطان حسین در چگونگی مقابله با افغان دستور پخت آبگوشتی سحرآمیز را داد و چنین می‌پنداشت که پس از اطعام سپاهیان، آنان به صورت نامرئی مبدل خواهند شد و در نتیجه مزیتی عظیم بر دشمن خواهند یافت. آبگوشت باید در ظرفی تهیه می‌شد که در هر یک از آن‌ها دو پاچه بز نر با ۳۲۵ غلاف سبز نخود و تلاوت ۳۲۵ تشهد توسط دوشیزه‌ای بر سر آن خوانده می‌شد و این سفارش‌هایی بود که به شاه برای پخت این آبگوشت سحرآمیز داده بودند. (ر. ک: انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ص۱۵۸)

بی‌تدبیری و باورهای خرافی شاه سلطان حسین، خود زمینه نابودی وی و سلطه افغان‌ها بر خاک ایران و نابودی سلطه صفویه را فراهم ساخت و وی بالاخره با دست خود در سال ۱۱۲۵ تاج و تخت سلطنت را به محمود افغان واگذار کرد. بنا به گفته مرحوم زرین‌کوب، رسوخ اینگونه خرافات را همراه با انس و علاقه به تقالید موروث و خوش‌باوری ساده‌لوحانه‌ای که مانع از عادت کردن به تفکر بود، در تمام طبقات شایع کردند و اذهان عام را آماده قبول و حتی دفاع و توجیه تعصب‌آمیز و برخورد با هرگونه دعاوی غریب و خیال‌انگیز را غیرممکن ساخت. (ر.ک: روزگاران، ص۸۳)

مواردی که مطرح گردید، نمونه‌هایی بودند از این سوءاستفاده‌ها از طبقه حاکم و آمادگی انفعالی اذهان در تصدیق و تأیید و این دعاوی. تعیین زایچه از سوی ستاره‌ها و صور ملکی قبل از تولد کودک، تعیین مناسب برای رفتن به خانه نو، پوشیدن لباس نو، زمان مناسب برای عقد و روز عروسی و... از دیگر مواردی بود که باید مورد تأیید منجمین قرار می‌گرفت. (ر. ک: مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ص۵۱)

افکار و باورهای خرافی در دوره صفویه فقط به این موارد ختم نمی‌شود و ما شاهد مقولاتی چون سحر، طلسم، جادو، پیشگویی و متوسل شدن بی‌حد و مرز به استخاره هستیم که زمینه‌های آمیختگی برخی مسائل و امور زندگی را با خرافات فراهم می‌ساخت. به عنوان مثال آدمی که به هنگام تولد باید انجام می‌گرفت و یک باور و اعتقاد خرافی بیش نبود، قرار دادن کلیدی در زیر بدن نوزاد به هنگام قطع بندناف بود، تا احتمال اینکه او بعدا دزد شود کاهش یابد. (ر.ک: طب در دوره صفویه، ص۳۱۴)

و یا با استفاده از برخی دعا‌ها می‌تواند قدرت گزش را از عقرب بکاهد که این عمل از سوی شخصی بنام مارگیر با گرفتن صورتش به صور فلکی عقرب در آسمان و زیر لب خواندن اورادی به مورد اجرا گذاشته می‌شد. (ر.ک: مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ص۵۲) عبور زنان سترون و نازا از زیر جسدهای به دار آویخته شده (ر.ک: سفرنامه کارری، ص۴۶) و یا شکستن گردو روی هر پله مناره مسجدی در اصفهان و جارو کردن پوسته‌های گردو به هنگام پایین آمدن از پله و دادن مغزهای گردو به مردانی که در راه با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند، که نازایی زنان را شفا خواهد داد، (ر.ک: سیاحت‌نامه شاردن، ج۷، ص۲۲۷-۲۲۶) از خرافات رایج در این عصر به شمار می‌رفت.

آنان همچنین هنگام بیمار شدن، از داروهای سحر و جادو و دیگر روش‌های درمانی مشابه استفاده می‌کردند، به عنوان نمونه برای معالجه امراض خویش، به مقام روحانی و حتی روحانیون ملل مختلف از قبیل هندو و یهودی و مسیحی مراجعه می‌کردند و هر یک برای معالجه مراجعه‌کنندگان به قرائت بخشی از متون مذهبی مثل انجیل یوحنا می‌پرداختند. (ر.ک: همان، ج، ص۲۵۷)

این عمل ایرانیان مشابه کاری است که از سوی مغولان صورت می‌گرفت، چنانکه گفته شد آن‌ها نیز برای رفع تمامی حاجات، به روحانیون دیگر مذاهب مراجعه می‌کردند و برایشان احترام خاصی قائل بودند. در این دوره یهودیانی هم بودند که به انجام کارهای سحر و جادو متهم می‌شدند. (ر. ک: انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ص۸۵) این مسأله بی‌ارتباط با مراجعت ایرانیان به آن‌ها برای بطلان سحر و جادو یا پیشگویی و رفع مشکلات نبود. انجام و پرداختن به چنین اموری از سوی اقلیت‌های مذهبی، بی‌شک مخالفت روحانیت و علما و حکمای مسلمان را بر می‌انگیخت و باعث اعمال فشار بر اقلیت‌ها می‌شد و آزادی نسبی یهودی و نصاری در دوره شاه عباس و در دوره شاه سلیمان و در ‌‌نهایت در دوره سلطان حسین، با الزام و اعمال فشار روحانیت به حداقل رسید. (ر.ک: روزگاران، ص۹۹)

چهارشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۶

ارزش کار

جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود. یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند.
مافوق به سرباز گفت : اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟
دوستت احتمالا مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی
حرف های مافوق اثری نداشت و ...
سرباز به نجات دوستش رفت. به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند
افسر مافوق به سراغ آن ها رفت، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه، دوستت مرده! خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی
سرباز در جواب گفت: قربان ارزشش را داشت
منظورت چیه که ارزشش را داشت!؟ می شه بگی؟
سرباز جواب داد: بله قربان، ارزشش را داشت، چون زمانی که به او رسیدم
 هنوز زنده بود، من از شنیدن چیزی که او گفت
احساس رضایت قلبی می کنم.
اون گفت: "جیم .... من می دونستم که تو به کمک من می آیی......

شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۶

توتالیتریسم چیست ؟

توتالیتریسم از ریشه لاتین totus که به معنی همه است مشتق شده است. توتالیتریسم در لغت به معنای جامع، فراگیر، کل گرا، هم هگیر و یکه تاز است. در معنای اصطلاحی توتالیتاریسم در دو وجه توتالیتاریسم و توتالیتاریسم اجتماعی مطرح می شود. توتالیتاریسم سیاسی، عبارت از آن رژیمی استبدادی متمرکز و سازمان یافته حزبی است که در هیأت «دولت فاشیستی» یا مدل استالینیستی تحقق یافته است.
توتالیتاریسم در ساختار سیاسی آن چهار وجه دارد:

۱- استبداد متمرکز و خشن و فراگیر
۲- دولت و بوروکراسی گسترده و حاکم
۳- ایدئولوژی مدرن اومانیستی ای که مبنای مدل توتالیتاریستی قرار می گیرد.
۴- حضور فعال سیاسی توده ها که فقط در قلمرو و مفهوم مدرن دموکراسی امکانپذیر است.
در واقع توتالیتاریسم سیاسی همچون توتالیتاریسم اجتماعی مبتنی بر حاکمیت عقل مدرن است. و جز در یک تمدن مدرن امکان تحقق ندارد. توتالیتاریسم به معنای استبداد فراگیر غیر از وجه سیاسی دارای وجه اجتماعی نیز هست. توتالیتاریسم اجتماعی دارای این ویژگی ها است:
۱- ساختار متمرکز سیطرۀ بوروکراتیک بر تمامی شئون و وجوه جامعه
۲- سیطره ایدئولوژی مدرن لیبرالی بصورت پنهانی و غیرعلنی
۳- شکل گیری نحوی «فردیت مجازی» و از بین رفتن «فردیت حقیقی» در جامعه مدرن
۴- سیطره رسانه ها و موسیقی و ادبیات فیلم های سطحی و بازاری جهت تحمیق و هم رنگ کردن شهروندان ذیل مفهوم «توده» یا گله های بشری که به طور غیرمستقیم توسط رسانه ها در مسیر سلطۀ سرمایه داری مدرن هدایت می شوند.
اساساً باید به این نکته توجه داشت که جامعه مدرن یک جامعه توتالیتر است، منتها این توتالیتاریسم در دو صورت تحقق پیدا کرده است.

۱- توتالیتاریسم سیاسی در هیأت رژیم های فاشیستی و استالینیستی ظاهر گردیده است.
۲- توتالیتاریسم اجتماعی که از طریق سیطرۀ گسترده بوروکراسی و به ویژه ادبیات بازاری و فرهنگ توده ای و در هیأت حکومت های لیبرال خود را نشان می دهد.
بنابراین توتالیتاریسم عبارت از استبداد سازمان یافته متمرکز و فراگیر از ناحیه دولت و نهادهای بوروکراتیک آن است. توتالیتاریسم متکی به قدرت واحد فراگیر و ایدئولوژی مدرن است.

آلاردیس در بررسی های خود سعی کرده است تحلیل هایی از فاشیسم-نازیسم را در چهار گروه جای دهد. یک گروه تحلیلهایی که فاشیسم را برآیندی از جامعه لیبرال و با توجه به ساخت اقتصادی آن ارزیابی می کرد. در این گروه هم پژوهشگران مارکسیست، مثل پالم رات و افراد محافظه کاری مانند دراکر دیده می شود. گروه دوم فاشیسم را به منزلۀ توتالیتاریسم بررسی می کنند چهره های برجسته آن فردریش برژینسکی و آرنت هستند. فردریش و برژینسکی در مقوله لیبرال-دموکراسی بخوبی جای می گیرند، ولی آرنت بیشتر مایل است که با نگاهی فلسفی به ماهیت فاشیسم و نازیسم توأمان با استالینیسم بپردازد. گروه سوم پژوهشگران، فاشیسم را شکل رادیکال از اعتراض سیاست سنتی نسبت به شرایط بحرانی اقتصادی-اجتماعی، ناسازگاریهای خانوادگی، مسألۀ هویت و... می دانند. یوجین وبر، مارتین لیپست و جان ویس در این گروهند. در این گروه افراطی گرایی نیروهای راست یا نیروهای میانه مورد تأکید است. و سرانجام آخر از پژوهشگران، فاشیسم را پیوند با مدرنیسم و شرایط گذار جوامعی مانند آلمان و ایتالیا بررسی می کنند. برنیگتون مور و ارنست نولته در این گروه جای گرفته اند.
برینگتون مور، فاشیسم را گونه ای انقلاب از بالا می داند که وقتی تلاشهای دموکراتیک برای نوسازی بی اثر است یا انقلاب دهقانی مجالی نمی یابد ظهور می کند. آشکارا میان گروه سوم و چهارم شباهتهایی وجود دارد؛ با این تفاوت که گروه سوم بر گروه سوم بر مقولات سنتی اروپا یعنی جناحهای چپ و راست و میانه و به وجه سیاسی نیز اهمیت بسیار می دهد ولی گروه چهارم بویژه مور با چشم اندازی به نیروهای محافظه کار و ارتجاعی که به شکل بنیادی خواهان دگرگونیهای حاصل از مدرنیته بودند فاشیسم را بررسی می کند.

چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۶

تفاوت اقتصاد خرد با اقتصاد کلان چیست ؟

اقتصاد دانشی است که با توجه به کمبود کالا و ابزار تولید و نیازهای نامحدود بشری به تخصیص بهینه کالاها و تولیدات می‌پردازد. پرسش بنیادین برای دانش اقتصاد مسئله حداکثر شدن رضایت و مطلوبیت انسان‌هاست. این دانش به دو بخش اصلی اقتصاد خرد و کلان تقسیم می‌شود. از آدام اسمیت به عنوان پیشروی اقتصاد مدرن نام برده می‌شود. امروزه این علم با استفاده از مدلهای ریاضی از سایر علوم انسانی فاصله گرفته‌است. برای نمونه نظریه بازی‌ها که با استفاده از توپولوژی در حال گسترش است. در زمینه اقتصاد کلان نیز معادلات دیفرانسیل و بهینه سازی توابع مطلوبیت انتگرال با محدودیت معادلات دیفرانسیل معروف به معادلات هامیلتونی رواج دارد.

اقتصاد خرد
اقتصاد خرد به بررسی رفتار اقتصادی انسان‌ها و بنگاههای اقتصادی و نحوه توزيع توليدات و درآمد در بين آنها می‌پردازد. اقتصاد خرد به اشخاص به عنوان کارگران و توليد کنندگان سرمايه، و همچنين مصرف کنندگان نهايی نگاه ميکند. به صورت مشابهی به شرکت‌های اقتصادی به عنوان مصرف کننده گان سرمايه و کار، و توليد کنندگان محصول نگاه ميکند. اقتصاد خرد درصدد است تا پیامد رفتار عقلایی در انسان‌ها را شناسایی کند. با توجه به محدودیت منابع (مثلاً نیروی کار، سرمایه، زمین، توانایی مدیریت و...) انسان‌ها و بنگاههای اقتصادی مایلند که بیشترین استفاده را از منابع موجود ببرند. توابع عرضه، تقاضا، تولید، هزینه، بازارها، تعادل عمومی و اقتصاد رفاه در این بخش جای می‌گیرند.

اقتصاد کلان
اقتصاد کلان به بررسی مسایل اقتصادی در سطح کلان ملی یک کشور می‌پردازد. حیطه بررسی اقتصاد جهانی را اقتصاد بین‌الملل به عهده دارد. مسایلی از قبیل ثبات اقتصادی، توازن تراز بازرگانی خارجی، رشد اقتصادی، اشتغال، تورم، مخارج و درآمدهای دولت، رکود اقتصادی، بحران اقتصادی، بیکاری، و اقتصاد توسعه در این بخش مورد بررسی قرار می‌گیرد. فقر و تبعیض به دلیل بررسی در سطح خانوار از مباحث اقتصاد خرد میباشد.
بر خلاف اقتصاد خرد رفتارهای فردی شکل دهنده اقتصاد کلان نیست هر چند که از جمع رفتارهای فردی شکل گرفته‌است. کینز پدر علم اقتصاد نوین نمونه بارزی را از آثار رفتار واحدی را در عرصه کلان و خرد ارایه داده‌است که به تناقض پس‌انداز مشهور است. اگر افراد به صورت انفرادی پس انداز کنند در سالهای بعد دارای امکانات و قدرت مالی بیشتری خواهند بود و خواهند توانست که از سرمایه جمع شده خود استفاده کنند ولی اگر تمامی افراد جامعه هم‌زمان پس‌انداز خود را افزایش دهند و بخش بیشتری از درآمد خود را پس انداز نمایند مصرف کل اقتصاد پایین می‌آید و این امر موجب کاهش تولید نیز خواهد شد که این امر به کاهش درآمد افراد در آینده منجر می‌شود. از اینرو افزایش پس انداز برای اشخاص مفید می‌تواند باشد ولی برای جامعه به صورت کلی تأثیرات متفاوتی نسبت به تأثیرات فردی آن دارد.
نمونه دیگر: اگر شرکتی یک یا چند تن از پرسنل خود را با ماشین‌آلات جایگزین نماید بی شک سود خواهد کرد و به نفع آن شرکت خواهد بود ولی اگر تمامی شرکتها به یکباره به این کار مبادرت ورزند بیکاری افزایش می‌یابد و موجب کاهش درآمد ملی و در نتیجه کاهش تقاضا برای تولیدات شرکتها شده و سود شرکتها را کاهش می‌دهد. از اینرو تأثیرات سطح کلان می‌تواند با تأثیرات در سطح خرد متضاد باشد..